مداد رنگی

اینجا روزهای رنگارنگم رو ثبت می کنم...

مداد رنگی

اینجا روزهای رنگارنگم رو ثبت می کنم...

پنجاه و پنج


وقتی دنیا نخواد من و تو با هم باشیم، و ما دنیا رو به ت.خ.م.مون هم حساب نکنیم. بریم یه جای دور، کنار دریا بشینیم، پاچه شلوارامونو تا بزنیم بالا، تو توی دریا دنبال لاکپشت و خرچنگ بگردی، من بعد از مدتها بگم که چقدر از زندگیم با همه گه بودنش راضیم، هوای شرجی و گرمو با لذت بدم تو ریه هام، عین خیالمم نباشه که کیلومتر ها اون طرف تر یه دنیا جلومون وایسادن...دیگه چی می خوام...


پ.ن. دوستای گلم ببخشین منو. مرسی که نگرانم شدین و کامنت گذاشتین. به همتون سر می زدم اما خاموش خاموش بودم. یه حصار ضخیم دور خودم کشیده بودم. مشکلات خیلی زیاد شده. مخالفت ها خیلی زیاد شده. طاقتم کم شده بود. اما الان برگشتم. بی خیال همه دنیا...


نظرات 3 + ارسال نظر
هلن چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ق.ظ

خوشحالم که حالت خوبه با همه ی سختی ها...
امیدوارم که خوشبخت بشی عزیزم:)

ریزنوشت پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام. قضیه اجازه و کپی رایت و اینا چی بود؟ نفهمیدم منظورت رو :)

دخمله و پسره سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ http://www.pesareodokhmale.blogfa.com

دخمله : عزیزم.. دنیا غلط میکنه نخواد..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد